محل تبلیغات شما


سیدرضا میر

شماره: 91


تمام هوش و حواسش به نمایش نامه ای بود که می نوشت.

همیشه از هدف، موضوع، شخصیت ها و تضادی که اصل ساختار نمایش نامه بود سخن می  گفت.

پس از مدتی از شکل گرفتن و پرداختن آن خبر داد. روزی او را شاد و سر حال دیدم، خندید و گفت: فارغ شدم !  کار تموم شد و نیز برای دو سازمان تخصصی(1) فرستادم.»

حدود یک ماهی گذشت که به نزد من آمد و پاسخ دو سازمان را نشانم داد: موضوع تکراری، کهنه و کلیشه ای .» مایوس نشد! تصمیم گرفت خودش کار را کارگردانی کند.

بازیگران مستعد را گزینش و تمرینات مداوم و منظم شروع شد.

از صاحب نظران دعوت کرد تا کار را ببینند و نقد کنند. سپس راهی مسابقات شهرستان و به دنیال آن راهی استان گردید، که در هر دو مرحله رتبه نخست را کسب نمود.

حضور داوران استانی که هنرمند و با تجربه بودند، روحیه اش را دو چندان کرد و کوشاتر نمایش را برای جشنواره کشوری آماده ساخت.

شبی ما در خانه مهمانان زیادی داشتیم که اخبار شبانگاهی تلویزیون نمایش دوستم را  به عنوان مقام اول جشنواره(2) اعلام و ما همه بی اختیار دست زدیم!

چرا که شاهد بودیم چطور بذری را کاشت و از گزند روزگار محافظت کرد تا رویید و به گل نشست و عطر گلهای آن مشام اهل هنر و مخاطبان را نوازش داد.


1)یکی از سازمانها پس از چاپ نمایش نامه، سه هزار جلد را خرید.

2) این نمایش از تلویزیون پخش شد.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها